آیتی، حمید؛«آزادی عقیده و بیان به همراه دو نوشته حقوقی دیگر»، انتشارات فردوسی، زمستان، 1373، نوبت چاپ، اول.
ابراهیم حسن، حسن؛« تاریخ ی اسلام»، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات جاویدان، چاپ چهارم، 1360.
ابن فارس، حسین احمد؛«معجم مقایس اللغه»، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، مکتب الاعلام الاسلامی، تهران، 1404.
ابن منظور الغریضی المصری؛«لسان العرب» ، چاپ دارالصادر، بیروت، چاپ اول 1997.
اسحاقی، سید حسین، « آزادی بیان در اسلام» مجله رواق اندیشه، ش24، آذر1382
اسحاقی، سید حسین؛ «آزادی عقیده در اسلام»، مجله رواق اندیشه ی، ش29.اردیبهشت 1383
اسحاقی، سید حسین؛ «آزادی معنوی در اسلام»، مجله رواق اندیشه ، شماره 27.اسفند1382
فروتني نه علم است كه خوانده شود و نه نظريه كه حفظ گردد و نه سخنراني كه ايراد شود بلكه هنري است كه احتياج به تمرين دارد. فروتني و تواضع يعني همان كارهايي را انجام دهيم كه مردم انجام مي دهند و ما هم مانند آنها باشيم افتاده باشيم و متكبر و مغرور نباشيم.
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و اله) در اين زمينه مي فرمايند :
خداوند دربرابر گذشت بنده بر عزت او مي افزايد.
امام علي (عليه السلام) در وصف مومن مي فرمايد :
مومن، نرمخو و مهربان است از صخره سخت تر و از بنده ذليلتر است.
این جمله را که «باید آنچه را که هست بپذیریم» زیاد میشنویم، اما درک معنای واقعی آن سخت است. آیا این یعنی پذیرفتن کاری که دیگران انجام میدهند؟ پذیرفتن ماهیت دنیا؟ و یا پذیرفتن آنچه که دوروبرمان روی میدهد؟
معلم باید برای تربیت صحیح دانش آموزان حس اعتماد را هم در آنها پرورش داده و سپس کلاس را صرفاً تبدیل به کلاس درس نکند یعنی باید کلاس همانند زنگ پرورشی اداره شده و بایدها و نبایدها، هنجارها و ناهنجاریها به دانش آموز آموخته شود. در این کلاس دانش آموز باید اجازه داشته باشد که دغدغه ها و دل نگرانی هایش را برای معلم تعریف کرده و از وی کمک بخواهد. در این ارتباط باید به این نکته هم اشاره کرد که اگر حس اعتماد بین دانش آموز و معلم برقرار شود، آنگاه معلم می تواند تمام اصول رفتاری و تربیتی را به شکلی صحیح به خورد دانش آموز دهد به طوری که این اصول تا همیشه در ذهن کودک یا نوجوان ماندگار شود.
بی تردید لازمه تصحیح رفتارهای نادرست دانش آموز تفسیر کردن خوبی ها و یا زشتی هاست، اگر معلم در هنگام اشتباه دانش آموز به جای دعوا با خوش خلقی با وی رفتار کند، آنگاه دانش آموز هم یاد می گیرد که در زمان اشتباه دیگران به جای مشاجره، اصل منطق و آرامش را در پیش بگیرد. از سوی دیگر در یک کلاس درس ممکن است تعدادی دانش آموز ناآرام وجود داشته باشند که بخواهند نظم کلاس را برهم بزنند، اما نباید معلم با چنین دانش آموزانی برخوردی تند داشته باشد بلکه ضرورت دارد تا آموزگار با گفت وگو، تعامل و تفسیر رفتارهای ناپسند مانع ادامه رفتارهای بد و نامناسب از سوی دانش آموزان شود.
البته معلم باید رفتارهای دیگری را هم در برخورد با دانش آموز در نظر داشته باشد مثلا اینکه نباید در کلاس متکلم الوحده باشد باید دانش آموز را هم مشارکت داده و نظرش را محترم بشمارد و یا اینکه نسبت به وی، انعطاف پذیر بوده و او را تشویق کند.
همچنین آموزگاران باید به این مسئله توجه کنند که هریک از دانش آموزان نسبت به دیگری تفاوت های زیادی به لحاظ فردی و شخصیتی دارند بنابراین باید بر این مبنا با هر یک از دانش آموزان مطابق با روحیه اش رفتار کرده و متناسب با ظرفیت و توان دانش آموز از وی تکلیف و درس بخواهند، بدون شک در صورت توجه به این راهکارها می توان شاهد تربیت صحیح دانش آموزان در مقاطع مختلف تحصیلی بود
معلم در ارتباط خود با دانش آموز باید موارد بسیاری را در نظر بگیرد، به عنوان نمونه معلم نباید رفتارهای خشن و تند را به کار بگیرد و یا زیادی با دانش آموز مدارا کرده و صمیمیت بی حد و مرز داشته باشد؛ زیرا در این صورت دانش آموز نه تنها از معلم حساب نمی برد بلکه ممکن است بی احترامی کرده و در رفتارهای خود از حدود خارج شود. لذا توصیه من این است که معلم با پرهیز از افراط و تفریط، موضوع اعتدال را مدنظر قرار دهد.
معلم باید به نظرات تک تک دانش آموزان گوش داده و دانش آموزان زرنگ کلاس را به آنان که درسشان ضعیف تر است ترجیح ندهد. اصل مساوات در رفتار و عملکرد معلم نسبت به همه دانش آموزان باید رعایت شود، آموزگار باید حتی در زمانی که ایراد و رفتار نامناسب دانش آموز را تصحیح می کند به شأن و شخصیتش احترام بگذارد. یکی دیگر از مهمترین مواردی که معلم باید در رفتار خود نسبت به دانش آموزان رعایت کند این است که سلاح تنبیه کارساز نیست زیرا این امر سبب تغییر رفتار نمی شود
مراد از همدردي و همدلي با ديگران تلاش براي حس كردن تجارب فرد مقابل است . دراين حالت بايد سعي كرد دنيا را از چشم فرد مقابل ديد و از گوش او شنيد و خود را جاي او احساس كرد و براي فهم دقيق افكار و احساسات او كه در لحظه لحظه ارتباط در فرد مقابل ظاهر مي شود حساسيت نشان داد و احساسات خود را نسبت به او بيان كرد . البته بايد دقت داشت كه بيان احساسات هميشه از طريق گفتار و كلام نيست . حالات و چهره بدن ، لحن صدا و امثال اينها خيلي وقتها نشان دهنده عواطف واحساسات هستند. افرادي كه بتوانند اين حالات را شناسايي كنند و به آنها پاسخ دهند افرادي هستند كه مي توانند با طرف مقابل خود همدلي و همنوايي داشته و بالطبع با همدلي و پاسخ مناسب دادن به احساسات اطرافيان مي توان مورد توجه افراد قرار گرفت و در ديد آنها فردي محبوب و مورد قبول جلوه نمود . بنابراين براي جذب كردن قلوب ديگران و محبوبيت نزد آنها ابتدا بايد آنها را درك كرد.
چکیده:
آنچه مسلم است در جامعه کنونی اهمیت تعامل و پذیرش افکار دیگران در مدرسه بیش از پیش مشهود است و این باعث شد موضوع پرسش مهر 96 رئیس جمهور در سال تحصیلی اخیر این موضوع باشد .واقعیت امر این است که گاه مبحث آموزش بیش از پرورش در مدارس مورد توجه قرار میگیرد و آنچه مسلم است معلمان ماموریت آموزشی خود را بیش از پرورش مدنظر قرار داده اند و این امر تا حدود زیادی به ساختارها بازمی گردد، اما در واقع معلمان باید دانش آموزان را با اعتماد به نفس، قوی و کارآمد تربیت و هدایت کنند لذا توجه به مسئله پرورش فرزندان در کنار مباحث آموزشی از اهمیت بالایی برخوردار است.
به نظر می رسد که با توجه به موضوع پرسش مهر 97-1396 باید در مدارس برنامه ریزی لازم برای افزایش مهارت های زندگی بیش از درس و نمره مورد توجه قرار گیرد؛ چرا که مسئله نحوه برخورد با زندگی و آدم های پیرامون موضوعی محوری است و اگر این مبحث در راس اهداف قرار بگیرد آنگاه می توان گفت هم آموزش و پرورش و هم معلم به معنای واقعی کلمه در راستای رسالت خود حرکت می کنند. ولی این نکته را هم باید ذکر کرد که علیرغم تمامی این مسائل باز هم معلمان توانسته اند دانش آموزان را در حد خوب و قابل قبولی تربیت کنند و این جای تقدیر و تشکر دارد.در مقاله حاضر قصد داریم به این مقوله و راهکارها و پیشنهادات راجع به این موضوع بپردازیم.
روش آموزش اخلاق در مکتب يادگيري:
طرفداران اين مکتب معتقدند که از يک سو اخلاق امري است نسبي ،يعني ارزشهاي مطلق اخلاقي وجود ندارد .از سوي ديگر ، ارزشهاي اخلاقي نيز ( مانند ساير رفتارها )طبق اصول يادگيري و از طريق پاداش و تنبيه يا سرمشق و الگو قرار دادن شکل نمي گيرد .بلکه مجموعه رفتارها و عادات که از سوي جامعه مورد پسند واقع شده است به تدريج از طريق مکانيسمهاي يادگيري به وسيله ي کودک کسب مي شود .
نحوه ي آموختن اخلاق در اين مکتب مانند سايررفتارها تابع فرآيندهاي يادگيري از طريق مکانيسمهاي تشويقي و تنبيه و الگو قرار دادن معرفي مي کنند .اين نظريه مدافع اين عقيده است که کودکان در ارزشهاي اخلاقي خود را از معلمان و والدين کسب مي کنند (همان ، منبع ، صص 223 و 224 و 229).
روش آموزش اخلاق در مکتب رشدي ـ شناختي :
شاخص اخلاق در اين مکتب ،توانايي انجام قضاوت اخلاقي است و تأکيد بر فرآيندهاي عالي تعقل و تفکر است .
مهمترين ويژگي مکتب رشدي ـ شناختي اين است که به عقيده ي پيروان اين مکتب ، رشد اخلاق در کودکان طي مراحلي انجام مي گيرد که با مراحل رشد عقلي پيوندي نزديک دارد.
در مکتب رشدي ـ شناختي تجربه نقش شکل دهنده را در کار رشد اخلاق در کودکان بازي مي کند .اما در مورد محتواي تجربه ، پياژه و کلبرگ دقيقاً هم عقيده نيستند .(همان منبع ، صص 210 و 221).
تعريف رشد :
دانشمندان ،تغييروتداوم درزندگي را رشد مي نامند .به نظر آنها ،رشد يعني تغييراتي که به طور مستمردرطول زندگي ارگانيسم ،از لحظه ي انعقاد نطفه تا لحظه ي مرگ به وجود مي آيد (گنجي ، 1379 ، ص 28).
تعريف رشد از ديدگاه روانشناسان رشد :
از اين ديدگاه تعريف رشد عبارت است از تغيير درساخت بدني ،عصبي ، رفتار و نشانه هاي ويژه ي شخص که همه به ترتيب بروز مي کنند و در حد معقولي باثباتند (ياسائي ،1377، ص 11).
چند گونگي رشد:
به طور کلي رشد بر دو گونه است :يکي رشد طبيعي و ديگري رشد محيطي (پارسا ، 1375 ، ص 26).
چند گونگي رشد از جهتي مربوط به وحدت شخصيت است
کودک به عنوان يک کل يا واحدي که جنبه هاي گوناگون دارد ،درمعرض رشد و دگرگوني تدريجي واقع مي شود .بنابراين ارتباط هرجنبه از شخصيت کودک را بايد با کل شخصيت و جنبه هاي ديگر او در نظر گرفت.
رشد طبيعي به غدد جسمي و عصبي کودک سر و کار دارد
رشد محيطي به نوبه ي خود داراي جنبه هاي گوناگون است و به صورت رشد عقلي ، هيجاني يا عاطفي ،اخلاقي ،اجتماعي ، ديني وهنري نمايان است ( همان منبع ، ص 26).
در اين پروژه بيشتر مبحث رشد اخلاقي مورد نظر مي باشد
رشد اخلاقي:
رشد اخلاقي ،تحت تاثير ميزان علاقه ي کودک به معيارها و ارزشهاي معمول ، ارتباط بسياري با رشد و تکامل اجتماعي دارد .
از سوي ديگر به رشد ديني و ميزان علاقه وي به آداب و رسوم و واکنشهاي او در مقابل خيرو شر وابسته است (باهنر ،1378 ، ص 51).
فروتني نه علم است كه خوانده شود و نه نظريه كه حفظ گردد و نه سخنراني كه ايراد شود بلكه هنري است كه احتياج به تمرين دارد. فروتني و تواضع يعني همان كارهايي را انجام دهيم كه مردم انجام مي دهند و ما هم مانند آنها باشيم افتاده باشيم و متكبر و مغرور نباشيم.
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و اله) در اين زمينه مي فرمايند :
خداوند دربرابر گذشت بنده بر عزت او مي افزايد.
امام علي (عليه السلام) در وصف مومن مي فرمايد :
مومن، نرمخو و مهربان است از صخره سخت تر و از بنده ذليلتر است.
این جمله را که «باید آنچه را که هست بپذیریم» زیاد میشنویم، اما درک معنای واقعی آن سخت است. آیا این یعنی پذیرفتن کاری که دیگران انجام میدهند؟ پذیرفتن ماهیت دنیا؟ و یا پذیرفتن آنچه که دوروبرمان روی میدهد؟
آیتی، حمید؛«آزادی عقیده و بیان به همراه دو نوشته حقوقی دیگر»، انتشارات فردوسی، زمستان، 1373، نوبت چاپ، اول.
ابراهیم حسن، حسن؛« تاریخ ی اسلام»، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات جاویدان، چاپ چهارم، 1360.
ابن فارس، حسین احمد؛«معجم مقایس اللغه»، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، مکتب الاعلام الاسلامی، تهران، 1404.
ابن منظور الغریضی المصری؛«لسان العرب» ، چاپ دارالصادر، بیروت، چاپ اول 1997.
اسحاقی، سید حسین، « آزادی بیان در اسلام» مجله رواق اندیشه، ش24، آذر1382
اسحاقی، سید حسین؛ «آزادی عقیده در اسلام»، مجله رواق اندیشه ی، ش29.اردیبهشت 1383
اسحاقی، سید حسین؛ «آزادی معنوی در اسلام»، مجله رواق اندیشه ، شماره 27.اسفند
1382
به طور خلاصه ،رشد اخلاقي را مي توان به سه بخش تقسيم کرد:
1)رفتار اخلاقي ، آنچه فرد واقعاً انجام مي دهد .
2)احساسات اخلاقي ، هنگامي که فرد از نظام ارزشي خود تخطي مي کند چه احساسي به او دست مي دهد .
3)استدلال اخلاقي ، استدلال يا نوع تفکري که براي توجيه قوانين رفتار اخلاقي به کار مي رود (غضنفري ، 1380 ، ص 96).
رفتار شخص هميشه از استدلال اخلاقي پيروي نمي کند ، چون از اجتماعي شدن تأثير مي پذيرد .نظريه ي يادگيري اجتماعي که به فرآيندهاي تقويت ، تنبيه و تقليد مربوط مي شود ، بيشتر بر رفتار اخلاقي به عنوان بخشي از رشد اخلاقي تمرکز دارد.
احساسات اخلاقي از طريق ميزان گناه ارزيابي مي شود .گناه ممکن است هشيار باشد ولي اساساً ناهشيار است و به اضطراب و اختلالات شخصيت مربوط مي شود.ديدگاه روانشناسي روان تحليلي ، مخصوصاً بر اين قسمت از رشد اخلاقي تأثير دارد.
حس اخلاقي در خانواده ظاهر مي شود و به وسيله ي معلمان الگو مي گيرد و به وسيله ي اجتماع تغذيه مي شود.
پياژه و کلبرگ بر عنصر شناختي رشد اخلاقي (استدلال يا تفکر اخلاقي ) تأکيد کرده اند .طبق نظر کلبرگ رفتار اخلاقي به وسيله ي تفکر اخلاقي هدايت مي شود .نوجوانان بدکار نمرات اخلاقي پايين تري نسبت به بزهکاران دارند و شخصي که داراي استدلال اخلاقي بالايي است ککمتر دروغ مي گويد يا به ديگران آسيب مي رساند.
چگونه افکار فرد بر اعمال و احساسات او تأثير مي گذارند ؟ طبق نظريه ي پياژه و کلبرگ ، احساسات و رفتارهاي اخلاقي توسط تغييرات رشد شناختي تعديل مي شوند .همان طور که رشد شناختي پيشرفت مي کند ، تفکر پيچيده تر و از نظر منطقي سازگار تر مي شود و از اين رو استدلال اخلاقي مي تواند رفتار يا احساسات اخلاقي را تغيير دهد يا برآن تأثير گذارد (همان منبع ، صص 97 ، 96).
قضاوت اخلاقي به دلايل و برهانهايي استوار است .کلبرگ اين برهانها را ، بر حسب ديدگاهها و هدفهايي که آنها را بر مي انگيزد ، به شش مرحله تقسيم کرده و آنگاه دوباره درسه سطح جاي داده است :پيش قراردادي ، پس قراردادي و قراردادي .
اما ايجاد رابطه بين رفتار و نظر شخص ،از ديدگاه اخلاقي ، کارآساني نيست (گنجي ، 1376 ، ص 225).
همان طور که پياژه بيان کرده است ، پيشرفت شناخت است که رشد قضاوت اخلاقي را سبب مي شود .بنابراين حس اخلاقي پس قراردادي تنها در آغاز نوجواني ، با ظهور تفکر منطقي و انتزاعي ، ممکن مي شود .زيرا اين حس بيشتر بر تغييرات ساختي تفکر استوار است نه شناخت بهتر از ارزشهاي فرهنگي (همان منبع ، ص 227 ).
هيچکس نمي تواند از اصول اخلاقي ، بدون درک آنها ، اطاعت کند .با اين همه ، مي توان برپايه اصول استدلال کرد و در عين حال آنها را نپذيرفت.
3 طریق می توان بر تفکرات اخلاقی دانش آموزان تاثیر گذاشت:
1)مواجه ساختن دانش آموزان با استدلال های سطوح بالاتر
2) مواجه ساختن دانش آموزان با شرایطی که ساختار جاری ذهنی کودک و نوجوان را با مسائل و تناقض هایی مواجه سازد وزمینه نا رضایتی او را در سطح موجود فراهم سازد.
3) ایجاد جوی از مقابله و مبادله به نحوی که دو شرط بالا ترکیب شوند و نظریات اخلاقی متعارض به سبکی آزاد مقایسه گردند
نحوه تعامل معلم با دانش آموزان می تواند قضاوت اخلاقی دانش آموزان را تحت تاثیر قرار دهد. بداین اساس ، فراهم آوردن محیط آزاد در کلاس درس ، تشویق دانش آموزان به بحث گروهی ، توجه به عقاید دانش آموزان ، کمک به آنها در جمع بندی مطالب و مشارکت فعالانه آنها در حل مسائل اخلاقی از مهم تریت ابزار های معلمان در کمک به رشد قضاوت های اخلاقی دانش آموزان است.
اما نصیحت و موعظه ، بی توجهی به عقاید دانش آموزان ، اداره کلاس به صورت مقتدرانه و تنبیه آنها به دلیل عدم رعایت موارد اخلاقی از جمله شرایط نامناسب برای تحول اخلاقی است.
نتیجه گیری
می توان نتیجه گرفت که اولا آموزش اخلاق یک ضرورت است . ثانیا شیوه آموزش اخلاق بایستی از حالت سنتی خود یعنی موغظع و نصیحت خارج شود و به شکل مباحث معمایی ارائه شود تا دانش آموزان تلویحا مفروضه ها، باور ها و ادیشه های اخلاقی خود را به چالش بکشند و به منظور غلبه بر ناهماهنگی شناختی اجاد شده خود را ملزم کنند تا دیدگاه های دیگران را در نظر بگیرند. و بدین ترتیب زمینه برای افزایش سطح قضاوت اخلاقی آنها فراهم آید.
روشهاي رشد ارزشهاي اخلاقي از راه پرورش اجتماعي:
از ابزاري که مي توان با آن به رشد جنبه هاي اخلاقي کودکان رسيد ، آن است که فرزندان را در درک نتايج مرتبط بر رفتارشان توانا سازيم و آنگاه که کودکان از نتايج مترتب بر رفتارشان آگاه کردند ، رفتار مورد نظر را بروز مي دهند و از رفتار نامطلوب پرهيز مي نمايند .پدران و مادران مي توانند با انجام کارهاي زير ،به مقصود برسند (محمد خليفه و سيدي ، 1378 ، ص 262).
الف )خودشان را الگوهاي قابل تقليد رفتار اخلاقي قرار دهند :
وقتي کودک به رفتاري خاص دست مي زند و در ذهنش نمونه يا الگويي قابل تقليد وجود دارد ،چه بسا که اين الگو برادر بزرگتر يا دوستي باشد . اما تأثيرگذارترين اين الگوها پدران هستند.به طوري که مشاهده رفتار پدر و مادر توسط کودک تأثيرگذارتر از اعلام آنها به اوست يا ديدن رفتاري مناسب است . از فايده هاي الگوبرداري اين است که براي فرزندان ، ميزان پايبندي پدر و مادر به قانون هاي رفتاري که فرهنگ و قانون هاي مطلوب و دوست داشتني آن را تعيين مي کند ،کشف مي گردد (همان منبع).
پرورش صحيح عقل و عاطفه که پايه ي اساسي سعادت انسان است بايد از بچگي شروع شود .دوران کودکي بهترين اوقات فراگرفتن راه صحيح زندگي است .قدرت تقليد و اقتباس و حس قبول کودک خيلي شديد است .تمام حرکات و سکنات و کليه ي گفتار مربي خود را در کمال دقت ، مانند يک فيلم عکاسي در خود ضبط مي کند .همزمان با رشد و تکامل جسم کودک ، بايد روان او نيز راه تعالي و رشد بپيمايد .همان طور که سلامت جسم کودک مورد توجه است ، سلامت عواطف و روحيات او نيز مورد توجه قرار گيرد (فلسفي ، ص 224).
درس اخلاق و پند و اندرز اخلاقي در شاگردان نوآموز چندان تأثير نداشته و گاه جز تباه شدن وقت نتيجه ي ديگري ندارد و بهترين راه پرورش ارزشهاي اخلاقي آن است که از راه عمل و آزمايش ، برتري و بهتري آن را به کودکان بفهمانند و در فرصتهاي مناسب اين موقعيت را از دست ندهند و به مقتضاي طبيعت و سرشت آنان ،با دقت تمام ، خوئي نيک را در آنها پرورش دهند ( ماهنامه ي تربيت ، 1370 ، ص 47).
ب )ارائه ي اطلاعات دقيق به کودک از رفتارش:
کودک رفتارش را آنگونه که اطرافيان او مي بينند ، نمي بيند .به همين جهت ، وظيفه ي پدر و مادر است که کودک را در دستيابي به اطلاعات دقيق از رفتاري که از وي صادر مي شود ياري نموده ، وي را کمک کنند تا رفتارش را به شکلي عيني ببيند (محمد خليفه ، عبداللطيف ، 1378 ، ص 264).
ج )ارائه ي اطلاعات درباره ي نتيجه ي رفتار:
کودکان با رشد سني تقويمي شان ،فراگيري نتيجه هاي مترتب بر رفتارشان به ويژه فوري و آني را آغاز مي کنند و اين فراگيري نتيجه مترتب بي واسطه بر رفتارشان ، سريع تر از فراگيري نتيجه هاي بعدي مي باشد .اين حالت که مسئوليت بزرگي از نظر آموزش فرزندان از نتيجه هاي دور ، متوجه پدر و مادر است ( همان منبع).
آموزش ارزشهاي اخلاقي در دانش آموز و معرفي «ميزان »به او:
سيستم ارزشي هر فرد دخالت مستقيم و تعيين کننده در تصميم گيري و عملکرد وي دارد و در هر رفتار مسئوليت شناسانه نيز تشخيص و تصميم فرد تابعي از ارزشهايش مي باشد .به علاوه بايد توجه داشت که وجود انسان همچون ظرفي است که محتوا و مظروفي را طلب مي کند .ارزشها و ضد ارزشها محتويات اين ظرف هستند و هرگاه اين ظرف با ارزش ها و مطلوبيتها پر نشود ، اجباراً با ضد آنها بار خواهد شد .در نتيجه با کوتاهي در آموزش و تثبيت ارزشهاي اصيل ، در واقع کودکان را به سمت شر و ضد ارزش سوق داده ايم .براي تقويت ارزشهاي اخلاقي توجه به موارد زير ضروري است:
1 ـ مهمترين آموزش ، وفادار بودن الگوهاي دانش آموز به ارزشها در عمل مي باشد.
2 ـ توقع از کودک ، به نحوي که در تمامي برخوردها طوري با او رفتار شود که او خوب است و چون خوب است از او جز انتظار خوب عمل کردن نمي رود و حتي اگر خلاف کرد ناشي از اشتباه و غفلت بوده و نه خواست قلبي.
3 ـ معرفي الگو بهترين طريقه ي آموزش ارزش است.در اين معرفي بايد رفتارها و نه خصلت هاي الگو عنوان بشود ،به نحوي که براي کودک صحنه هايي کاملاً روشن و ملموس دور از هر نظرپردازي و ذهني گرايي باشد.
4 ـ تاکيد بر کرامت نفس ، به نحوي که کودک هررفتار و عملي را که مباين با ارزش انساني خود مي بيند ترک کند .مثلاً تنبيه را به دروغگويي ترجيح دهد يا از غيبت اجتناب کند .زيرا ، نشانه ترسو بودن آدم است و . در مقابله ي با رفتار ضد ارزشي کودکان نيز بايد از اينکه او را و رفتارش را مستقيماً به زير سؤال برده و توبيخ کنيم اجتناب نموده بلکه با صبر و تأمل و معرفي و ارج گذاري رفتار درست بدون اشاره مستقيم به او فرصت داد تا فکر کند و خودش مرحله ي جايگزيني و انتقال راصورت دهد .صبور بودن و خودداري از طرد ، خشونت يا حتي تعجيل در هر زمينه اي کارساز خواهد بود .
نقش معلم در تربیت اخلاقی دانش آموزان:
معلم باید درك و فهم عمیقی از مسائل اخلاقی داشته باشد و با رفتار عملی خود برای درونی ساختن ارزشها در دانشآموزان بكوشد. معلم با دیدن برخورد دانش آموزان باید به منزله مسئول، تسهیلكننده و مربی انجام وظیفه كند تا كارشناس امور اخلاقی و فرصتهایی را در اختیار آنان قرار دهد تا دربارهی اعمال خویش فكر كنند.او باید برنامههایی برای بهبود روابط بین فردی مانند مهارتهای كلامی و غیركلامی، مهارت گوشدادن، آموزش جرئت ورزی، اعتماد به نفس و پرورش حس احترام و قدرشناسی را در شاگردان تنظیم کند.
آموزگار باید برای عملی كردن آموختههای اخلاقی مثبت شاگردان برنامهریزی كند و زمینهی مناسب را جهت تشویق رفتارهای عادلانه بچهها در کلاس یا خارج از كلاس فراهم سازد. او باید از عكسها، داستانها، اشعار و زندگینامهها استفاده و دانشآموزان را به تفكر درباره مسائل اخلاقی تشویق كند. او باید ضمن بحثهای كلاسی، آگاهی شاگردان را درباره پیامدهای اعمال اخلاقی و غیراخلاقی افزایش دهد. هدایت بحثهایی راجع به یك كتاب و درگیر ساختن شاگردان در پیام اخلاقی آن از طریق این كه بپرسد: الف) به نظرتان شخصیت اصلی داستان چه اخلاقی داشت؟ ب) نویسنده قصد داشت به خواننده چه نکته تربیتی را بگوید؟ بسیار موثر است.
مربی میتواند در آموزش درس علوم نیز هر جا که مناسب باشد نكات اخلاقی موضوع را بیان کند تا بچهها بدانند اخلاق فقط مربوط به علوم انسانی نیست. همچنین شاگردان در كلاس ریاضی، متوجه عاداتی مانند شجاعت، سختكوشی و. میشوند.
آری، شناخت و تربیت اخلاق بخشی اجتناب ناپذیر از فرآیند آموزش است. وقتی معلمان درباره اخلاق هر کدام از دانش آموزان بیشتر بدانند، توانایی بیشتری نیز برای گرفتن تصمیمات آموزشی خوب در زمینه مسائل اخلاقی خواهند داشت.
بنابراین، معلمان بدانند:
پرورش اخلاقي دانش آموزان:
تحقق ارزشهاي اخلاقي در مدرسه در صورتي ميسر است که معلمان و کارکنان مدرسه به اين ارزشها معتقد بوده ،مهارتهاي لازم را براي تبديل آنها به هدفهاي رفتاري کسب کرده باشند (بازرگان ، پيوند ، شماره ي 211 ، ص 17 ).بسياري از مديران و معلمان از اين شکايت دارند که به رغم اندرزهاي اخلاقي که در کتب درسي دانش آموزان گنجانيده شده است و سخناني که در خلال برنامه هاي صبحگاهي يا ساير مراسم مدرسه براي آنان ايراد مي شود و وجود اشعار و جملات زيبايي که با خط خوش بر در و ديوار مدرسه براي جلب توجه شاگردان نوشته مي شود ، رفتارهايي مانند تقلب ،دروغگويي ، بي اعتنايي به مقررات ،خشنونت و پرخاشگري در بسياري از مدارس مشاهده مي شود .
در برخي از مدارس زنگ تفريح براي درگيريهاي شخصي دانش آموزان است و اگر دخالت بزرگسالان مدرسه نباشد ، مسائل ارتباطي بچه ها مي تواند به خشونت و آسيب رساني به يکديگر و به وسايل مدرسه منتهي گردد.
اين مربيان با آگاهي از اينکه مدرسه مهمترين محل پرورش دانش آموزان است مايلند نقش مثبتي در شکل دادن به شخصيت کودکان و نوجوانان داشته باشند ، اما روشهاي سنتي رفتار و برخورد آنان با دانش آموزان پاسخگوي اين نياز نيست .آنان معمولاً در مقابل مسائل انضباطي شاگردان سعي مي کنند با نصيحت ، تشويق رفتار مناسب و يا صحبت در مورد ارزشهاي اخلاقي ، شاگردان را متوجه عواقب رفتار خود کنند.
اما با کم اثر بودن اين رفتار دلسرد و نااميد گشته و عاقبت ناچار مي شوند اعمال قدرت کنند و با سرزنش ،تنبيه ،اخراج از کلاس و در نهايت اخراج از مدرسه به رفتار نامناسب دانش آموزان بي انضباط خاتمه دهند .اين نوع رفتار در بسياري از موارد به ويژه در مناطق محروم ، توسط برخي از اولياء که در برقراري نظم و اخلاق در خانه ناتوانند و تربيت اخلاقي فرزندان خود را يکسره از مدرسه انتظار دارند ، تشويق مي گردد و اصطلاح «گوشتش مال شما ، استخوانش مال ما »اصطلاح قديمي و آشنا براي بسياري از معلمان آن نواحي است (همان منبع ، ص 17).
نتايج تحقيقات خارجي:
آزمايش «کروس دکروس »با ارائه مجموعه اي از قصه ها براي گروهي از کودکان در سن بين 4 و 6 سالگي صورت گرفت .
اين کار به قصد پرورش ارزشهاي اجتماعي اين کودکان مي باشد .از نتايج اين آزمايش ،وجود تغيير قابل ملاحظه کودکان گروه آزمايش (که قصه ها براي آنها ارائه شد )با مقايسه گروه معيار بوده است (محمد خليفه و سيدي ، 1378 ،ص 260).
بريگز 26(1998)، در مطالعه اي برخورد متقابل دختر اسکيموي آمريکايي را با بزرگسالان اطرافش مورد بررسي قرار داد .در اين مطالعه که به صورت بازي انجام شده ، بزرگسالان اسکيمو نقش بچه ها را ايفا مي کنند که نمايانگر زندگي اجتماعي اسکيموي آمريکايي است .در اين بازي ها برخوردهاي متقابل کودکان و بزرگسالان مورد تحليل قرار مي گيرد که در آن کودک با چندين موضوع عاطفي مشکل برخورد مي نمايد و بايستي براي حل آنها راههايي بيابد .بدينوسيله کودک به تدريج از حالات بچگانه خارج مي شود و مفاهيم معضلات مختلف از جمله تعلق ، مالکيت ، وابستگي ، دوست داشتن ، نحوه ي بيان دوستي ، ترس درون فردي و نحوه ي کنترل آن ، چگونگي متقاعد کردن ديگران و غيره را در مي يابد.
وولگار 27(2001)، در مطالعه اي رشد اخلاقي کودکان 5 ساله را از طريق روش بازي عروسک فرافکن ،تکليف درک هيجان و گزارش همزمان مادران از مشکلات رفتاري و عملکرد کودک در يک تکليف متقلبانه مورد بررسي قرار داد.سه موضوع قصه گويي ، شکل بازي ساخته شدند.
يک موضوع تنبيه غيرجسمي ، يک موضوع فرا اجتماعي ويک موضوع ضد اجتماعي و به کارگيري ديسيپلين غيرفيزيکي از ناحيه ي کودکان به آگاهي از هيجانات اخلاقي وابسته بود .مقياس ضد اجتماعي و فرا اجتماعي وابسته به گزارش مادران از مشکلات بيروني و دروني بود .اگرچه هيجانات کودکان در فهم هيجانات پيش بيني شده ولي رفتار را در تکليف پيشگويي نکرده است و توجيهشان براي هيجانات متفاوت و همچنين نقايص بازي فرا اجتماعي به همين گونه عمل نمودن تمايل دارد .يافته ها درجه اي از ارتباط را در طول ارزيابي رشد اخلاقي نشان داد .
روش آموزش اخلاق در مکتب يادگيري:
طرفداران اين مکتب معتقدند که از يک سو اخلاق امري است نسبي ،يعني ارزشهاي مطلق اخلاقي وجود ندارد .از سوي ديگر ، ارزشهاي اخلاقي نيز ( مانند ساير رفتارها )طبق اصول يادگيري و از طريق پاداش و تنبيه يا سرمشق و الگو قرار دادن شکل نمي گيرد .بلکه مجموعه رفتارها و عادات که از سوي جامعه مورد پسند واقع شده است به تدريج از طريق مکانيسمهاي يادگيري به وسيله ي کودک کسب مي شود .
نحوه ي آموختن اخلاق در اين مکتب مانند سايررفتارها تابع فرآيندهاي يادگيري از طريق مکانيسمهاي تشويقي و تنبيه و الگو قرار دادن معرفي مي کنند .اين نظريه مدافع اين عقيده است که کودکان در ارزشهاي اخلاقي خود را از معلمان و والدين کسب مي کنند (همان ، منبع ، صص 223 و 224 و 229).
روش آموزش اخلاق در مکتب رشدي ـ شناختي :
شاخص اخلاق در اين مکتب ،توانايي انجام قضاوت اخلاقي است و تأکيد بر فرآيندهاي عالي تعقل و تفکر است .
مهمترين ويژگي مکتب رشدي ـ شناختي اين است که به عقيده ي پيروان اين مکتب ، رشد اخلاق در کودکان طي مراحلي انجام مي گيرد که با مراحل رشد عقلي پيوندي نزديک دارد.
در مکتب رشدي ـ شناختي تجربه نقش شکل دهنده را در کار رشد اخلاق در کودکان بازي مي کند .اما در مورد محتواي تجربه ، پياژه و کلبرگ دقيقاً هم عقيده نيستند .(همان منبع ، صص 210 و 221).
درباره این سایت