به طور خلاصه ،رشد اخلاقي را مي توان به سه بخش تقسيم کرد:    
1)رفتار اخلاقي ، آنچه فرد واقعاً انجام مي دهد   .
2)احساسات اخلاقي ، هنگامي که فرد از نظام ارزشي خود تخطي مي کند چه احساسي به او دست مي دهد .
3)استدلال اخلاقي ، استدلال يا نوع تفکري که براي توجيه قوانين رفتار اخلاقي به کار مي رود (غضنفري ، 1380 ، ص 96).     

رفتار شخص هميشه از استدلال اخلاقي پيروي نمي کند ، چون از اجتماعي شدن تأثير مي پذيرد .نظريه ي يادگيري اجتماعي که به فرآيندهاي تقويت ، تنبيه و تقليد مربوط مي شود ، بيشتر بر رفتار اخلاقي به عنوان بخشي از رشد اخلاقي تمرکز دارد.  
احساسات اخلاقي از طريق ميزان گناه ارزيابي مي شود .گناه ممکن است هشيار باشد ولي اساساً ناهشيار است و به اضطراب و اختلالات شخصيت مربوط مي شود.ديدگاه روانشناسي روان تحليلي ، مخصوصاً بر اين قسمت از رشد اخلاقي تأثير دارد.
حس اخلاقي در خانواده ظاهر مي شود و به وسيله ي معلمان الگو مي گيرد و به وسيله ي اجتماع تغذيه مي شود.
پياژه و کلبرگ بر عنصر شناختي رشد اخلاقي (استدلال يا تفکر اخلاقي ) تأکيد کرده اند .طبق نظر کلبرگ رفتار اخلاقي به وسيله ي تفکر اخلاقي هدايت مي شود .نوجوانان بدکار نمرات اخلاقي پايين تري نسبت به بزهکاران دارند و شخصي که داراي استدلال اخلاقي بالايي است ککمتر دروغ مي گويد يا به ديگران آسيب مي رساند.      
چگونه افکار فرد بر اعمال و احساسات او تأثير مي گذارند ؟ طبق نظريه ي پياژه و کلبرگ ، احساسات و رفتارهاي اخلاقي توسط تغييرات رشد شناختي تعديل مي شوند .همان طور که رشد شناختي پيشرفت مي کند ، تفکر پيچيده تر و از نظر منطقي سازگار تر مي شود و از اين رو استدلال اخلاقي مي تواند رفتار يا احساسات اخلاقي را تغيير دهد يا برآن تأثير گذارد (همان منبع ، صص 97 ، 96).   
قضاوت اخلاقي به دلايل و برهانهايي استوار است .کلبرگ اين برهانها را ، بر حسب ديدگاهها و هدفهايي که آنها را بر مي انگيزد ، به شش مرحله تقسيم کرده و آنگاه دوباره درسه سطح جاي داده است :پيش قراردادي ، پس قراردادي و قراردادي .
اما ايجاد رابطه بين رفتار و نظر شخص ،از ديدگاه اخلاقي ، کارآساني نيست (گنجي ، 1376 ، ص 225).     
همان طور که پياژه بيان کرده است ، پيشرفت شناخت است که رشد قضاوت اخلاقي را سبب مي شود .بنابراين حس اخلاقي پس قراردادي تنها در آغاز نوجواني ، با ظهور تفکر منطقي و انتزاعي ، ممکن مي شود .زيرا اين حس بيشتر بر تغييرات ساختي تفکر استوار است نه شناخت بهتر از ارزشهاي فرهنگي (همان منبع ، ص 227 ).          
هيچکس نمي تواند از اصول اخلاقي ، بدون درک آنها ، اطاعت کند .با اين همه ، مي توان برپايه اصول استدلال کرد و در عين حال آنها را نپذيرفت.           

3 طریق می توان بر تفکرات اخلاقی دانش آموزان تاثیر گذاشت:

1)مواجه ساختن دانش آموزان با استدلال های سطوح بالاتر

2) مواجه ساختن دانش آموزان با شرایطی که ساختار جاری ذهنی کودک و نوجوان را با مسائل و تناقض هایی مواجه سازد وزمینه نا رضایتی او را در سطح موجود فراهم سازد.

3) ایجاد جوی از مقابله و مبادله به نحوی که دو شرط بالا ترکیب شوند و نظریات اخلاقی متعارض به سبکی آزاد مقایسه گردند

نحوه تعامل معلم با دانش آموزان می تواند قضاوت اخلاقی دانش آموزان را تحت تاثیر قرار دهد. بداین اساس ، فراهم آوردن محیط آزاد در کلاس درس ، تشویق دانش آموزان به بحث گروهی ، توجه به عقاید دانش آموزان ، کمک به آنها در جمع بندی مطالب و مشارکت فعالانه آنها در حل مسائل اخلاقی از مهم تریت ابزار های معلمان در کمک به رشد قضاوت های اخلاقی دانش آموزان است.

اما نصیحت و موعظه ، بی توجهی به عقاید دانش آموزان ، اداره  کلاس به صورت مقتدرانه و تنبیه آنها به دلیل عدم رعایت موارد اخلاقی از جمله شرایط نامناسب برای تحول اخلاقی است.

نتیجه گیری

می توان نتیجه گرفت که اولا آموزش اخلاق یک ضرورت است . ثانیا شیوه آموزش اخلاق بایستی از حالت سنتی خود یعنی موغظع و نصیحت خارج شود و به شکل مباحث معمایی ارائه شود تا دانش آموزان تلویحا مفروضه ها، باور ها و ادیشه های اخلاقی خود را به چالش بکشند و به منظور غلبه بر ناهماهنگی شناختی اجاد شده خود را ملزم کنند تا دیدگاه های دیگران را در نظر بگیرند. و بدین ترتیب زمینه برای افزایش سطح قضاوت اخلاقی آنها فراهم آید.


نیمکت ما اخلاقي ,دانش ,آموزان ,اخلاقی ,استدلال ,رفتار ,دانش آموزان ,استدلال اخلاقي ,رفتار اخلاقي ,اخلاقی دانش ,احساسات اخلاقي منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

هنر گناه نیست ریل صنعتی سبک و سنگین ، ریل معدنی ریل جرثقیلی ، سنگبری ، تیرآهن هاش ولی الله بیا برا خرید روغن هسته زردآلو بینات تهویه مطبوع پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان ایرونی ماهان وب